۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۲, جمعه

رنگ ها

تا قبل از اینکه مادر شوی زندگی رنگ دیگری دارد رنگ هایی که نشان از روحیات و سلایق شخصی ات دارد. محدود است و در چند رنگ خلاصه می شود اغلب تیره که محیط کار یا دانشگاه بر تو تحمیل میکنند و کم کم به خود که می آیی می بینی ترکیبی از رنگ های سیاه تو را در خود گرفته. در زندگی شخصی ات اما تک رنگی. اگر اهل مد باشی سالی یکبار به یک رنگ در می آیی و نامش را قبل از تو گذاشته اند: رنگ سال. فرقی هم نمیکند که این رنگ را دوست داری یا نه چون رنگ سال است و برای اینکه از قافله عقب نیفتی غرق آن می شوی و سالی دیگر به فراموشی می سپاری و به رنگ دیگری در می آیی.
پسرت که دنیا می آید دنیایی از رنگ ها به رویت باز می شود ترکیبی از آبی، زرد، قرمز و سبز و شاید هم سفید. به این رنگ ها خو می گیری و با آنها زندگی میکنی به خود که می آیی می بینی ترکیب رنگ هایت کم کم به هارمونی ای که پسرکت دوست دارد تبدیل می شود و دیگر تک رنگ نیستی.
دخترکت که دنیا می آید دنیای دیگری از رنگ ها به رویت باز می شود؛ صورتی، بنفش، یاسی همراه با سفید، نارنجی و سبز.
ترکیب می شوند در رنگ هایی که بودی و داشتی و هارمونی رنگ های زندگی ات را دگرگون میکنند. به خود که می آیی می بینی شده ای رنگین کمانی از رنگ ها و به مرور روحیاتت هم با این رنگ ها تغییر میکند.
من این رنگین کمان رنگ ها را دوست دارم دیگر مدتهاست که سال به سال رنگ عوض نمیکنم بلکه با مجموعه ای از رنگ ها زندگی میکنم. کشف رنگ ها در زندگی روزمره و شخصی شاید در نگاه اول چندان اهمیتی نیابد اما وقتی از سیاه و رنگ های تیره ای که زمانی تو را در برگرفته بودند بدت می اید تازه متوجه می شوی چقدر تغییر کرده ای، عوض شده ای، روحیات و درونت همراه با این رنگ ها تغییر کرده و شاید تبدیل به انسان دیگری شده ای.
هر چه هست من دوست دارم و با رنگ ها زندگی میکنم کشف شان میکنم و درونم را رنگ میزنم با ترکیبی از رنگ هایی که پسرک و دخترکم ارمغانم آورده اند و نشان از حضورشان دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر